۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

خامنه ای , روحانی ؛ از هدایت تا دخالت

یکی از سنتهای جمهوری اسلامی این است که حرف از دهان مسئولی یا وزیری یا هرچه ، بیرون نیامده ، مقام دیگر (احیانا بالاتر) چنان تو دهانی به او میزند و در حالتهای ملایم تر تکذیب میکند . نمونه و مثال از این دست زیاد است .

هنوز یک روز از صحبتهای حسن روحانی (رییس جمهور مملکت) نگذشته است که گفته بود که خمینی در امور دخالت نمیکرد و ایضا علی خامنه ای و اینها همه هدایتهای احتمالا پدرانه و دلسوزانه و به جای رهبری است !!!!!

 خوب دیروز که هیئت دولت با رهبر گذشته جمهوری اسلامی دیدار داشتند که نمیتوانست بیاید و از خودش دفاع کند و نوه اش به نگاههای چپ چپ گاه و بیگاه  بسنده کرده است . به طبع امروز با رهبر زنده جمهوری اسلامی دیداری داشتند . و به هر حال بر ما پوشیده نیست که در تمام دیدارهای آیت الله خامنه ای با هر نهاد و عضو و شورایی که باشد به هرحال نوعی از دلسوزی ها و هدایت ها در راه بوده و هست و خواهد بود.

علی خامنه ای به حسن روحانی در این جلسه هدایت داده که سانسور را تشدید کند و خواستار اجرای صریح سیاست سانسور در مورد محصولات فرهنگی شده است . محصولاتی که به تعبیر خود خامنه ای خواب را از او ربوده است . به هر حال به یاد داریم که دغدغه تهاجم فرهنگی همواره یکی از دغدغه های رهبر جمهوری اسلامی بوده و سابقه طولانی در این مسئله دارد!

البته خامنه ای دستاوردهای اقتصادی دولت روحانی که توسط مدافعان او بزرگنمایی شده را به صورت غیر ملموس کوچک شمرده و رشد اقتصادی سه درصدی را ناچیز شمرده و باز هم هدایت مستقیم به شخص روحانی کرده که برنامه اقتصادی دیگری به جز "اقتصاد مقاومتی" در دستور کار قرار ندهد . این مورد آخر میتواند به معنای این باشد که پولهای رها شده ایران احتمالا قرار است در جای دیگری خرج شود و اوضاع در داخل تغییر چندانی نخواهد کرد !!!

تنها یک نکته و آن اینکه به نظر می آید جملاتی که با کلمه "باید" همراه میشوند ؛ به لحاظ دستوری جملاتی امری به حساب میشوند . اگر نیت خوانی نکرده و شیوه بیان آنها را هم لحاظ نکنیم ؛ و فقط هشداری در مورد قضیه شورای نگهبان را نوعی عتاب به حساب آوریم در نهایت آقای روحانی ، این شیوه کماکان هدایت است ، دخالت است یا به طور کل تعیین تکلیف ؟؟


 

۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

هدایت های رهبری و معضلات بازتعریف تاریخ

یکی از معضلات جامعه ایران در هر سطحی این است که علاقه شدیدی به بازگشت به گذشته و بازتعریف آن وجود دارد . دو نکته منفی در این بازتعریف وجود دارد یکی ورق زدن تاریخ از سر به ته و دوم تعریف داستان بر اساس سلیقه شخصی !

از سر به ته تعریف کردن یا بازتعریف کردن یک رویداد که در گذشته به وقوع پیوسته است یعنی حذف عامل زمان . حذف عامل زمان و پیشرفت تدریجی یعنی قصه گویی . یعنی مثلا برای تخریب فلان نهاد در فلان حکومت تمامی فاکتورهای ایجاد کننده فلان اتفاق را نادیده گرفتن . یا فرض را بر این گذاشتن که امکانات امروز در اختیار گذشتگان بوده و به فرض با تمام این امکانات آنها اهمال کرده اند و مثالهایی از این دست . شاید همین جاست که وقتی دلمان نمیخواهد تاریخ تکامل را بررسی کرده و به واقعیتی برسیم ، قصه ای که نهایتا به پنج هزار سال پیش میرسد میسازیم و حاصلش میشود آدم و حوا !

اما در تاریخ معاصر شاید اکبر هاشمی رفسنجانی فرد شماره یک حکومت است که سابقه ای طولانی دارد در بازتعریف تاریخ و خصوصا خاطراتش با روح الله خمینی . کار گاهی به جایی میرسد که خود بستگان خمینی هم خاطرات او را به یاد نمی آورند .
اگر بنا به نوشتن تک تک این مثالها باشد ، احتمالا باید کتابی نوشت و سخنرانی های حضرات را از لای برگ برگ این حکومت سی و شش هفت ساله بیرون کشید و سپس اسناد و شواهد را بیرون کشید تا مشخص شود که یک حکومت با کمی بیش از ربع قرن سابقه چقدر این تاریخ را دستکاری کرده و میکند و خواهد کرد . مسئله ای که شاید اکنون به چشم نیاید و بگوییم که ما فراموش نکردیم حقیقت را ، اما نکته اینجاست که تحریف تاریخ از دو طریق اتفاق میفتد : یک تکرار و تبلیغات و دو تغییر نسلها !

وقتی میرحسین موسوی از دوران خمینی به عنوان دوران طلایی یاد کرد شاید باورکردنی نبود که چه تعدادی از جوانان یک مملکت که دقیقا در همین دوران بزرگ شده بودند به خیابانها امدند و پوسترهایی در دست داشتند که شعارش بازگشت به دوران طلایی امام بود !!!!!

شگفتا که  یاران خط امامی ، چپ نظام ، اصلاح طلبان و کلا تیم هاشمی رفسنجانی مهارتهایشان برای سیاست ورزی مبتنی بر همین طلایی سازی ان دوران است . آخرین اظهار نظر از این دست برمیگردد به رییس جمهور فعلی جمهوری اسلامی حسن روحانی . او گفته که خمینی در امور دولت دخالت نمیکرد و فقط هدایت میکرد ! دو مثال از این دست یکی نزدیک قهر کردن یازده روزه احمدی نژاد و خامنه ای و مثال دورش هم دعوای مجلس و خامنه ای با میرحسین موسوی و هدایتهای خمینی .
روحانی گاهی چنان غلو میکند که حسن خمینی هم نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و اینچنین بهت زده به او خیره نشود !
(برای دیدن لینک ویدیویی آن روی حسن خمینی کلیک کنید)

مثلا ما در بازتعریف میتوان بگوییم که گشت ارشاد مردم را در خیابان دستگیر نمیکند ، تذکر میدهد و هدایت میکند و در نهایت آنها را به داخل ون گشت مشایعت میکند . یا در وقایع سال هشتاد و هشت نیروهای بسیج و سپاه و ضدشورش و غیره مردم را کتک نمیزدند یا به زندان نمی انداختند یا نمی کشتند ، آنها را هدایت کرده و در نهایت با باتوم ، زنجیر به خانه ها هدایت کرده و انهایی که به اشتباه به سمت زندان هدایت شده اند را بازداشت کرده و با بطری هدایت میکنند و آنها که باز از خود مقاومت نشان میدادند را به آن دنیای دیگر هدایت میکردند. اظهارات اخیر احمدی مقدم و تکذیب شدنش نیز نمونه هایی دیگر از این بازگوییهای دروغین مقامات جمهوری اسلامی است .

جالب است که ناقلان این نقل قول ها و خاطرات خودشان سوابقی ساختگی و پر از دروغ دارند و البته به طور کل نه حکومت شرم یا باکی دارد از روایت های اینچنینی و نه ساختاری وجود دارد که جلوی این دروغ پراکنی ها را بگیرد .

فقط عامل زمان مشخص خواهد کرد چه وقت حافظه تاریخی یک ملت به کل شستشو داده خواهد شد !





 

 

۱۳۹۴ مرداد ۳۰, جمعه

رییس دفتر خامنه ای و نفوذ امریکاییها بوسیله مک دونالد

شاید یکی از دلایل اینکه مسئله عوام در ایران مطرح است و حکومت کنونی از افکار عمومی به نفع خود استفاده میکند ، تنزل بحثهای کلان مملکتی به مسائل ساده است . شاید بزرگترین نمونه از این دست میزان رای نود و هشت در صدی به جمهوری اسلامی است ؛ با شعارهایی مثل تو دهن فلان دولت زدن ، یا آب و برق مجانی شدن و صاحب خانه شدن و ... که سالها بعد به اشکالی دیگرش را از کروبی (پنجاه هزارتومان) یا احمدی نژاد شنیده ایم .

یادمان باشد که این عوام فریبی ها لزوما جنبه شعارهای مثبت یا همان وعده و وعید را ندارد و گاهی هم میتواند منفی باشد و تنها فایده اش هم پرت شدن حواسها است از اصل واقعه .اندکی بعد از توافقنامه هسته ای بین ایران و شش قدرت جهانی شایعاتی شنیده شد که رستورانهای زنجیره ای مک دونالد قرار است شعبه یا شعباتی هم در ایران افتتاح کند . و هیچکس هم از خود نپرسید (شاید هم پرسید ولی به زبان نیاورد) که یعنی تا به امروز تحریمها به خاطر مک دونالد بوده و اکنون که شعبه ای از مک دونالد در تهران یا چند شهر دیگر افتتاح شود تمام مشکلاتمان به یکباره حل شده و مملکت گل و بلبل میشود !!!

مملکتی که در طول این سی و شش سال حکومت اسلامی بر اثر سو مدیریت ، نادانی ، از بین بردن متخصصین و کارشناسان به هر نحو و تخریب هر آنچه که هست به هر روش ممکن به جایی که رسیده که اقتصادی فلج و فاسد دارد ، قسمت عمده ای از منابع یا تخریب شده و به هدر رفته ؛ مملکتی که تبدیل به یک زیست بوم رو به نابودی شده  است و ....!

این مملکت امروز نیاز دارد که حکومتی بیاید که آرامش برقرار کند ، دنبال قهرمان بازی نرود ، بمب اتم نسازد ، سرمایه های خارجی به خودش جذب کند و از هزار و یک جور کارشناس و کارآفرین و متخصص بهره ببرد تا شاید جلوی ضرر بیشتر گرفته شود و شاید ، شاید و شاید بتوان مملکت را نه تنها از این ورطه نجات داد که شاید رشد و بهبود و پیشرفت را به خود ببیند !

و رهبر یک چنین سیستمی صحبت از سد دفاعی در برابر نفوذ اقتصادی قدرت اقتصادی چون امریکا میکند و خبر از کمک های همه جانبه به مخالفان استکبار مثل حماس و حزب الله و حوثی های یمن و بشار اسد و ... ! و البته هستند کسانی در لندن و واشنگتن که سنگ همین ولی فقیه به سینه میزنند و از سیاستهایش (اگر بتوان نام سیاست بر آن گذاشت) دفاع کرده و یا توجیه میکنند. 

اما در ادامه همین عوام فریبی ها و در اولین مرحله از جلوگیری از نفوذ اقتصادی امریکا ، امروز رییس دفتر آیت الله خامنه ای اعلام کرد که خامنه ای حجت را بر همه تمام کرده و مک دونالد حق تاسیس رستوران در ایران ندارد . بعد از گلپایگانی ، علم الهدی هم در مشهد "این توافق باید همان نتیجه‌ای را داشته باشد که برای امام رضا داشت نه اینکه فرهنگ غربی بر کشور ما نفوذ کند و سفره مک‌دونالد در کشور ما پهن شود."  . صحبتهای حداد عادل و بقیه مقامات مملکتی را هم میتوانید خودتان مطالعه کنید و ببینید کشوری که امروز نیاز مبرم به سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی دارد ، مقاماتش به چه شکلی درگیر مک دونالد شده اند که جلوی نفوذ امریکا را بگیرند!!






۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

خامنه ای ؛ اوباما و توافقی مبهم

اولین نکته یک توافق آن هم در سطح بین المللی این است که اصولا این توافق چه کسی با چه کسی است . توافق ایران با جامعه بین المللی که در قالب گروه پنج به علاوه یک نمود پیدا کرده است یعنی توافق کل ایران با کل آنها ! توافق یک جناح از حکومت جمهوری اسلامی با یک حزب امریکایی هم مگر داریم ؟؟ مگر میشود ؟؟؟

 خوب به فاصله دو روز از کیهان شریعتمداری ، بازوی رسانه ای ولی فقیه که پرده از مخالفت خامنه ای با برجام برداشته بود ، خود شخص ولی فقیه هم در سخنرانی امروزش تاکید کرد که راه نفوذ امریکا را خواهیم بست و مجددا شمشیر را از رو بست.( به غیر از یکی از چهره های مرتبط با سپاه پاسداران ، دفتر خامنه ای صحبتهای شریعتمداری را رد نکرده است )
 شاید صحبتهای امروز خامنه ای به نوعی تو دهنی به امثال کسانی باشد که باجیر یا بی جیر و مواجب از جمهوری اسلامی دفاع میکنند و تقصیر به گردن اسراییل و جمهوری خواهان میندازند . خامنه ای بار دیگر تاکید کرده و اینبار پرقدرت تر از سخنرانی عید فطر که جمهوری اسلامی از هر کس که اسراییل را بکوبد حمایت میکند. 

شاید اندک امید گروههای متمایل به اصلاح طلبان در داخل و خارج از ایران به صحبتهای عراقچی  بود ، تا شاید توافق اتمی به مجلس نرود و اقدامات ایران داوطلبانه باشد و نه به اجبار . البته روی مثبت سکه بود و طرف منفی آن این بود که اصولا چنین توافقی تصویب نشود و اوضاع بهتر که نشود هیچ ، از گذشته هم بدتر شود. اما اکنون که خامنه ای تاکید کرده که هنوز چیزی معلوم نیست و باید تصویب بشود ( البته ظاهرا مشخص نیست در مجلس شورای اسلامی یا شورای امنیت ملی ) هم اینطرف و هم آنطرف !!!

به عبارت دیگر باید به اوباما یادآور شد که مسئله فقط برنامه هسته ای یا حق غنی سازی نیست . مسئله بازکردن سفارت و گل و بلبل شدن فضا نیست . مسئله مخالفت اسرائیل یا رقابت با جمهوری خواهان نیست . جمهوری اسلامی یه حکومت دیکتاتوری-ایدئولوژیک است که نمیتواند و نمیخواهد که تغییر موضع یا سیاست دهد . چهره های خندانی چون خاتمی ، روحانی ، ظریف و ... فقط برای خریدن وقت است . زمانی که برای مذاکره کردن از دست میرود ، زمانی که برای تصویب شدن میرود و زمانی که طول میکشد تا شاید تحریم هایی دیگر از سرگرفته شود و باز جمهوری اسلامی تغییر چهره ای موقتی بدهد و باز میز مذاکره ای دیگر و همین طور الی الابد .

قسمت اسفناک و نگران کننده  ماجرا این بود که هنوز جوهر توافقی علی الظاهر خشک نشده بود ، شرکتهای اروپایی و بعضا امریکایی به ایران سرازیر شدند و مسائل دیگر از جمله حقوق بشر قربانی فرضیات سیاسی شدند ؛ خصوصا که در دوران روحانی این موارد به حد اعلای خودش رسیده و کسی هم صدایش را درنمی آورد که دامن دولت بنفش لکه دار نشود .

قسمت خاص ماجرا هم اینجاست که عده ای در امریکا برای توافق هسته ای و به نفع جمهوری اسلامی و ضد اسراییل تظاهرات میروند و در داخل عده ای برای لغو چنین توافقی جلوی مجلس مملکت تظاهرات میکنند . قاعدتا باید برعکس این حالت اتفاق بیفتد !




۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه

برنامه های تحلیل سیاسی , تحلیل میروند

دیشب دو برنامه به ظاهر جنجالی سیاسی دیگر یکی از صدای امریکا و دیگری از بی بی سی فارسی پخش شدند .
موضوع برنامه اول راز یک انفجار بود که در واقع با توضیحات صفحه افق در فیسبوک و نظر سنجی که در این صفحه قرار داده شده بود ، قرار بود مسئله انفجارهای اوایل انقلاب مطرح شده و ریشه یابی شود و همین طور بررسی شود که آیا این انفجارها تاثیری در کادر رهبری جمهوری اسلامی داشته یا نه !
برنامه دوم که در مجموعه برنامه های صفحه دو آخر هفته بود ، نیز اختصاص داشته به بحث به اصطلاح داغی که این روزها مطرح است که آیا توافق هسته ای با جمهوری اسلامی در کنگره تصویب میشود یا خیر !

برنامه افق با حضور ایرج مصداقی و امیرعباس فخرآور یکی از افتضاحترین برنامه های به اصطلاح سیاسی بود که در این مدت دیده بودم . این که فخرآور چه کسی است و یا ایرج مصداقی چه پیشینه ای دارد موضوع این بحث نیست . موضوع نوع مطرح شدن بحث بود . کتابی ظاهرا نوشته فخرآور که به گفته خودش بر اساس گزارش تلویزیونی تلویزیون دولتی روسیه است که ادعا میکند که علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی از محصلین این دانشگاه بوده است . بعد به دنبال سند و مدرک گشته که ثابت کند که خامنه ای با عبا و عمامه و قایق رفته و درسی خوانده (که ای کاش خوانده بود) اما این شد موضوع برنامه و آقای مصداقی از این و آن اسم میاورد که اثبات کند خامنه ای نرفته و فخرآور چند اسم دیگر ردیف میکرد که او رفته است و تنها در ده دقیقه پایانی فرصتی شد که بحث انفجارها مطرح شود و البته باز هم به صورت رازی باقی ماند و تاثیر آن هم بر کادر رهبری جمهوری اسلامی مشخص نشد .

مجری برنامه کاملا بیطرف نبود و خود اداره کننده برنامه خود یک سر دعوا بود . آقای مصداقی بارها از کوره در رفت که در مورد آخر مجری مجبور به قطع صدای او از برنامه شد . شاید تنها نکته مثبت این باشد که عده ای مطلع شدند که فخرآور کار جدیدی کرده ؛ جنجال جدیدی به پا شده و باز پای دوستان قدیمی فخرآور به موضوع باز شود و باز افشای یکدیگر . هیچ نکته اموزنده ای در این برنامه نبود حتی از لحاظ اخلاقی .

اما برنامه صفحه دو خیلی جنجالی نبود ، میهمانان مهدی خلجی و تریتا پارسی بودند . برنامه در حدی بود که اگر شما ده دقیقه از بحث را مشاهده میکردید گویی کل برنامه را دیده اید. مهدی خلجی خودش را به در و دیوار میزد و برهان میاورد که این توافق ، یک توافق سست است و تریتا فقط میگفت که جمهوری خواهان و اسراییل نمیخواستند توافق بشود و "اوباما این را خوب فهمید و جلویش را گرفت" کل یک ساعت برنامه عینا همین بود !!!!

دو ایده مطرح میشود :

نخست اینکه شاید واقعا در مورد ایران و جمهوری اسلامی سوژه ای باقی نمانده است و آنقدر گفته شده که برنامه های سیاسی که در ذات باید به مسائل ایران بپردازد ، وارد حاشیه و مسائل غیر اصلی و نامرتبط میپردازد !

دوم اینکه به نظر میاید با طرز برخورد خاص ، گزینشی و به خصوص حزبی (و حتی باندبازی) که در سیستم سیاسی داخل و خارج از کشور وجود دارد ، شاید عده ای از تحلیلگران سیاسی دیگر تمایلی به شرکت در این برنامه ها ندارند یا اینکه از سوی خود این رسانه ها حذف شده اند و یا تنها سالی یک بار دعوت میشوند .

نقد جمهوری اسلامی در داخل که با آن وضع روبروست ؛ اگر نقد و تحلیل سیاسی خارج از کشور ؛ انهم از دو رسانه به اصطلاح معتبر به این شکل پیش برود ، با از دست دادن بیننده پای در مسیری میگذارد که تقریبا نقد جمهوری اسلامی به فراموشی سپرده شود.

۱۳۹۴ مرداد ۲۲, پنجشنبه

آنچه از آتنا فرقدانی باید آموخت

آتنا فرقدانی کارتونیست زندانی که به تازگی برنده جایزه شجاعت در کشیدن کاریکاتور از سوی نهادی به نام شبکه بین المللی حقوق کاریکاتوریست شده است. این جایزه که در کمتر از یک ماه دیگر در نشست سالانه انجمن به وی اهدا خواهد شد ؛ متعلق به کسانی است که به خاطر کشیدن کاریکاتور آزادی شان در خطر قرار گرفته است. این جایزه البته به دو ایرانی دیگر هم داده شده ؛ مانا نیستانی و نیک آهنگ کوثر . که البته بی بی سی فارسی  تنها مانا را به خاطر میاورد ؛ علیرغم اینکه خبر زودتر توسط خود نیک آهنگ در سایت خودنویس منتشر شده و یادآوری کرده که این جایزه را در سال 2001 دریافت کرده ! 
و البته ما نیز خوشبین هستیم که این مسئله هیچ ارتباطی به پرونده مهدی هاشمی و کرسنت و استات اویل ندارد.
 
اما آتنا ؛
به نظرم جدای از ابعاد سیاسی قضیه ، از نقطه نظر اجتماعی هم رفتار آتنا هم یک تحول و هم یک استثناست. در روزگاری که تقریبا حتی بسیاری از زنان و دختران هم مسئله حق و حقوق خود را فراموش کرده و در بهترین حالت آن را به مسائل مالی پیوند میزنند ، این که دختری جسارت کند و از طریق هنر نقاشی یکی از ارکان نظام (مجلس شورای اسلامی) را نشانه برود و بعد از زندانی شدن و آزادی که در اثر اعتصاب غذا به دست آورده ، رکن دیگر نظام (قوه قضاییه) و یک نهاد نظامی امنیتی (اطلاعات سپاه) را هدف قرار دهد ؛ به تنهایی شجاعت ، بلکه فوق شجاعت است . 

من کاریکاتور آتنا را نه تنها توهین نمی دانم ، بلکه آن را احترام تلقی میکنم . آتنا فرض را بر این گذاشته که آنها یا نمیفهمند یا در حال تقلید کورکورانه هستند ( نمادهای گاو و میمون) . نماینده ای که شورایی مثل شورای نگهبان باید او را تایید کند تا اصولا به مرحله رقابت برسد ؛ و ملاک سطح تحصیلات و میزان تجربه او در قانون نویسی نباشد ، وقتی برای رقابت انتخاباتی از رانت استفاده میکند ، ملاک مردم اقدامات موثر گذشته او نباشد بلکه بریز و بپاش روزهای منتهی به (مثلا) انتخابات باشد و در نهایت هم قوانین حکمهای حکومتی باشد  و مابقی توسط همان شورای نگهبان رد بشود و در نهایت هم پس از تصویب دولتی مثل دولت احمدی نژاد اصولا آنها را به جایی حساب نکند ؛ چه قانونی را میخواهد تصویب کند که خاستگاه مردمی داشته باشد و پشتوانه اجرایی ؟؟؟

در این مورد خاص ، مسئله برابری دو انسان که یکی مرد و یکی زن است؛ چقدر مغایرت دارد با قوانین دینی اسلام و شریعت ، چه قدر مغایر ارزشهای به اصطلاح انقلابی و اهداف والای نظام مقدس است ؛ چقدر کاستی ها دارد که بعد از سی و شش سال و بلکه بیشتر تصویب نمیشود و احتمالا نخواهد شد !

و در نهایت این حرفها را که بزنی رکن دیگری از نظام با روش اسلامی خود که در آن قاضی و دادستان و هیئت منصفه و گاها وکیل همه یک نفر است حکم از پیش تعیین شده را ابلاغ میکند و بازوی اجراییش به روشهای قرون وسطایی اجرا میکند !!
و چه ساده لوحانه میپنداریم و میپذیریم که چنین سیرکی ، قهرمانی دارد و مرد خردمندی دارد که خواهد آمد ، کلیدی می اندازد و ما را از شر همه اینها نجات میدهد یا دست کم از بار مشکلاتمان کم میکند .

آنچه او میاموزد ، آنهم  در سرزمینی که دروغگویی ؛ پنهان کاری و باند بازی ارزش است ؛ این است که حقیقت را باید گفت ، تمام حقیقت را باید گفت و باید در دفاع از آن تا پای جان ایستاد. بدون حقیقت و بدون صداقت ما بیش از حیواناتی سخنگو نخواهیم بود !






 

۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

پدیده ای به نام علیزاده در تحلیل سیاسی

در طول تاریخچه تحلیل سیاسی در رسانه های خصوصا تصویری خارج از کشور ، دیده بودم اشخاصی که حالا به خاطر جهت گیری های خاص فکری و یا ایدئولوژی که از آن حمایت میکنند به نحوی با جمهوری اسلامی در برخی نقاط همراه میشدند و تحلیل های عجیبی را ارائه میدادند . همیشه هم این افراد بخاطر چشم پوشی از واقعیات از طرف سایرین شرکت کنندگان در مناظره مورد سوال قرار میگرفتند ؛ گاها حتی باعث ناراحتی بیننده میشدند . شاید اگر درست یادم باشد شخصی به نام سمیعی در برنامه ای در تلویزیون پارس که میزبان آن مجری سرشناس میبدی بود نمونه ای از این دست باشد که به خاطر سفت بستن کراواتش هم قدری شهره شده بود.

اما فردی در چند ماه اخیر ؛ لااقل تا آنجایی که من یادم میاید در رسانه های فارسی زبان خصوصا صدای امریکا و بی بی سی فارسی به عنوان تحلیلگر شرکت میکند که واقعا دست تمامی تحلیلگران را از پشت طوری بسته که در برنامه اخیر بی بی سی به نام صفحه دو ، مجتبی واحدی به شوخی پیشنهاد میدهد که برود و با رسانه های داخل ایران مصاحبه کند !!! 

من نمیدانم که این فرد کیست و از کجا آمده (هر چند چیزهایی در رابطه با او شنیده ام ) اما چیزی که برایم جالب شده است و در این مورد آخراعتراضم را نسبت به حضور این فرد در برنامه های سیاسی ابراز کردم ، دعوت از این فرد برای بحث پیرامون برنامه اتمی و هزینه ها و دستاوردهای آن بوده در هر دو شبکه صدای امریکا و بی بی سی فارسی  !!!!

اولا بنا نبوده و نیست که تا مادامی که در ایران به هیچ وجه آزادی بیان نیست ؛ چنین چهره هایی به اسم آزادی بیان بیایند و در هر رسانه ای که دلشان خواست هر حرف نامربوطی را بزنند . تا امروز هم به اندازه کافی از تریتا پارسی و اکبر گنجی و کدیور و موسوی خویینی و امثالهم زیاد داشته ایم . 

دوم هر وقت تحلیلگران مخالف نظام توانستند در کشور خودشان حرفشان را بزنند و به مشکلی گرفتار نشوند ، هر وقت امثال فرخزاد و بختیار حتی در خارج از مرزهای ایران به خاطر عقیده شان در امان بودند ، اینها حق دارند بیایند و از یک رسانه خارجی استفاده کنند وگرنه تمام ایران از این حرفها و تبلیغات پر شده است .

سوم اینکه واقعا به نظرم ؛ شان تحلیل سیاسی دارای خدشه شده و کم کم اندک کسانی هم که حوصله ای داشتند و دغدغه ای برای مملکتشان هم حوصله شان از این تحلیل آب دوغ خیاری یا در واقع به قول دوستی ؛ مدل سازی مالیخولیانه یک چنین آدمی سر رفته و خواهد رفت . یک تحلیل گر سیاسی بر اساس مطالعات خود بر روی موضوع مورد بحث ، بررسی اسناد و مدارک و صد البته با زبانی شیوا و رعایت آداب دیپلماتیک صحبت میکند . در هر دوی برنامه ها علیزاده مساله رو با حسن داعی و مجتبی واحدی به دعوای شخصی نازل کرده و به سبک احمدی نژادی قضیه را پوپولیستی و به قول خودش ساده میکند و بعد هم درمواردی اتهام زده و به خیال خودش با نقل قول فلان تحلیلگر او را در مقابل ملت قرار میدهد . در نمونه اخیر تحریم ها را به گردن مجتبی واحدی و همفکران آقای داعی و ... نسبت میدهد.

در مورد اینکه اصولا چرا چنین هزینه ای برای چنین برنامه ای شده که ابتدا مخفیانه بوده و قراربوده به قول همفکران علیزاده بازدارنده باشد . و چرا سالها جمهوری اسلامی باز هم از جیب ملت ایران خرج کرد برای برنامه ها و لجبازی های خودش میشود ساعت ها نوشت و یا بحث تلویزیونی و رسانه ای داشت . یک زمانی تحلیل های اصلاح طلبانه و مغرورانه و حتما ضد حکومت پهلوی را از مسعود بهنود را به خاطر بیان شیوایش اقلا گوش میکردیم ، و یا چشم پوشی واضح ابراهیم نبوی به قتل اینهمه انسان در سال شصت و هفت را به خاطر طنزش یه جایی از دلمان قایم میکردیم که کسی شک نکند .

سوال من این است که آیا واقعا لازم است که چنین چهره هایی را در رسانه ها داشته باشیم یا خیر ؟؟
با احترام به فریدون فرخزاد که در سالگرد مرگ او هستیم ...




 

۱۳۹۴ مرداد ۱۶, جمعه

قمار اوباما روی صفحه شطرنج

جایی خوانده بودم (و فکر میکنم از دکتر دهشیار بود) که دنیای امروز برخلاف دوران جنگ سرد با بازی پوکر پیش نمیرود ؛ بلکه بازی سیاست دنیای معاصر بیشتر شبیه شطرنج شده است. توضیح مختصر اینکه وقتی کشوری منابع ثروت و تولید دارد ، در نتیجه دست بازتری دارد برای بازی و مهره های کمتری از دست میدهد و در واقع برد او یکی همین از دست ندادن مهره های ارزشمند است و چه بسا از بین بردن مهره های حریف . در واقع لزومی به درگیری نظامی و به نظاره نشستن نتیجه آن وجود ندارد ، گاهی وقتها یک تحریم ساده میتواند در طولانی مدت کشوری را از پای دربیاورد .

اما من واقعا متوجه این موضوع نمیشوم که چرا سیاست مداری مثل اوباما که به نظر میامد که به این بازی واقف است ، چرا در پایان میز شطرنج را جمع کرده و بازی پوکر عجیبی را در چند جبهه دنبال میکند .

خوب در وهله اول کسی که سالها تحریم کرده باید از موضع قدرت بیشتری برخورد میکرد و باید میدانست که جمهوری اسلامی کوتاه خواهد آمد . اصولا تحریم صورت گرفته بود تا یک دولت سرکش با سابقه اعمال تروریستی در منطقه و جهان ؛ اعمال خشونت در داخل کشور و تضییع حقوق شهروندان به طور گسترده و سیستماتیک ، و سابقه فعالیتهای مشکوک هسته ای با ابعاد نظامی احتمالی و بخصوص ناقض توافق دوازده سال پیش پای میز مذاکره بیاید.

تا آنجایی که من یادم میاید ، این توافق بر مبنای راستی آزمایی بود و نه اعتماد . بنابراین حضور اروپایی ها و امریکایی ها حداقل در بازار اقتصادی ایران ، قدری بی معنی به نظر میرسد . یعنی جوهر توافق خشک نشده که اعتمادها حاصل شده و فقط منتظر این هستیم که کنگره هم تصویب کند و دنیایی پر از گل و بلبل ؟

اول اینکه این مذاکرات یکی از مضحک ترین مذاکراتی است که جریان داشته ؛ تماما پشت درهای بسته و گاهی خبر داد و بیدادی یا پرت کردن خودکاری از آن به بیرون درز میکرده و یا یکی لبه تراس هتل میامده و خبر میداده !!!

دوم اینکه اینها از طرف جامعه بین الملل حق ندارند یواشکی مذاکره کنند و هر دو ملت ایران و امریکا باید بدانند چه گذشته و چه امتیازهایی داده و گرفته شده است . این نه تنها در مورد ایران بلکه در مورد قضیه توافق ایران با آژانس و حتی مسئله سوریه در روزهای اخیر هم به همین شکل بوده . مهمترین مسائل جهان هستند و کسی نمیداند که جزییاتش چیست که بتواند در فردایی کسی را پای میز بکشاند و توضیح بخواهد . خوب از اول هم که همین بود !!!!

سوم اینکه حتی چهره های مطرح دموکرات ها هم مخالفت خودشان را با این توافق اعلام کرده اند و جان کری گفته که اگر این توافق تصویب نشود ؛ هیچ گزینه دیگری نیست جز اینکه ایران غنی سازی را از سر بگیرد و امریکا هم نه تنها قادر به جلب حمایت جهانی نیست بلکه قادر به بازرسی هم نخواهد بود !!!

اینطور که به نظر میاید ماحصل یک توافق اینچنینی برای ایالات متحده تشدید اختلافات داخلی ؛ از دست دادن کنترل برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ، از دست دادن شرکای بین المللی ؛ درگیری با اسراییل و ... است .