۱۳۹۵ شهریور ۲۶, جمعه

خود سانسوری، دگر سانسوری و بدون سانسور

عدد قابل توجهی از جمعیت کشور همواره در طول مدت سی و هفت ، هشت سال گذشته زندگی دوگانه ای داشته و دارند و احتمالا خواهند داشت فرقی هم نمیکند که ساکن ایران بوده باشد و باشیم یا خارج از ایران. به قول مستر اسمیث معروف فیلم ماتریکس ، در یک زندگی ممکن است در جامعه ما فردی با احترام، گاها پرهیزگار و اهل نماز و روزه شاید و پایبند به ارزشهای مثلا اسلامی و غیره باشیم ، در حالیکه در زندگی دیگر ما میتوانیم فردی عیاش باشیم که تا خرخره عرق سگی میخورد با دوستان گل ( و سایر چیزهای موجود در بازار ) میکشد و مثلا دوست داریم حیوان داشته باشیم و البته منظورم به بدی یا خوبی هیچکدام از این دو زندگی نیست بلکه تفاوت و ماهیت آنهاست و ما بخودمان قبولاندیم که در هر سطحی که میتوانیم در هر دو گروه جای بگیریم تا هم از امتیازات اجتماعی، شغلی و رفاهی و ... بهره مند شویم که مسئول آن حکومت است و هم اینکه به هر حال در جمع دوستان و آشنایان هم خوشی بگذرانیم و هم از قافله عقب نمانیم.

در سایه همین سبک زندگی است که رسوایی اتفاق می افتد، یعنی جایی که تن میدهی به اینکه جای مرد سنگین و خانمی موقر را در اجتماع بازی کنی و بعد فلان رابطه جنسی ات برملا میشود یا مدرکی رو میشود که فلان مخدر را مصرف کردی، دقیقا قضیه بالعکس شده و چیزی میشود که ما اسمش را میگذاریم آبروی رفته؛ پدیده ای که فقط در جوامع سنتی و مذهبی است و در بسیاری از کشورها کسی اصولا ادعایی ندارد که مواد مخدر مصرف نمیکند یا الکل مینوشد یا اهل زن بازی است و ... و جامعه هم نیازی به دانستن مسائل شخصی کسی را ندارد.

قطعا من روانشناس نیستم که بخواهم آثار روانی این دوگانگی رفتاری-شخصیتی را توضیح دهم و تفسیر کنم اما یکی از ابتدایی ترین نتایج آن خود سانسوری است. اذعان کردن چیزهایی که باور نداریم و مطابقت دادن خود با ارزشهایی که سیستم القا کرده و شاید در نهاد خودمان کوچکترین اعتقادی را به آنها نداریم. کم پیش نیامده در فلان مصاحبه شغلی تحصیلی ته ریشی گذاشته باشیم یا چارقدی نینداخته باشیم و گره روسری را سفت تر نبسته باشیم، حدیث و آیه از بر نکرده باشیم و ... ! تا جایی که شعرمان را با معیارهای حکومت تطبیق میدهیم ، فیلممان را بر مبنای آرمان انقلاب میسازیم، و نتیجه آن میشود که بازیگر نقش زنان در تمام شئون زندگی با پنج کیلو لباس ظاهر میشود. من نمیدانم حافظ که حافظ قرآن گویا بوده هم شراب و یار و مستی از دهانش نمی افتاده و در تمام اشعارش بوده . مگر او از من و شما کمتر معتقد بوده ؟ 

ای کاش کار به همین جا ختم میشد ، هفته گذشته بدعتی دیگر از گروه موسیقی #چارتار سر زد در یک کنسرت خارج از کشوری که هر که میخواهد عکسی بگیرد با اعضای گروه باید #حجاب داشته باشد و هرکسی هم نداشت خود اعضای گروه ظاهرا یک لچکی خلاصه سر زنان میکردند! حتی تابناک هم به این مسئله اعتراض کرده و این را ناشی از اقدام اعضای گروه دانسته و نه اجبار مقامات ؛ البته جالب است که این عکس یادگاری اینقدر مهم و واجب بوده که این زنان چه اعتقاد داشته و نداشته زیر بار این حرف رفته اند و این خود ناشی از همان دوگانگی است و یکی از عللی که چرا اوضاع برای #زنان ایرانی بهتر نمیشود که خود بحثی است مفصل.

همه اینها به کنار ؛ اینهمه سانسور از بالا تا پایین مملکت شد، پرده پوشی ها شد و در لفافه گویی ها شد و خوب یک نشریه ای مثل #یالثارات که به نظرم ننگ روزنامه نگاری به حساب می آید یک مقاله مینویسد که می آید همه آن سانسورها را میشورد و می برد. قصه رابطه جنسی از قباد و شهرزاد و فرهاد (سومی خیلی تابلو بود ولی بقیه مطابق متن نوشته شده کمی تحقیق میخواست ) میبافد که بسیاری از کاربران فضای مجازی را یاد داستان سایتهای چون شهوانی می اندازد!کمترین اعتراض و بیشترین تطابق با وضع موجود تنها نتیجه این اتفاقات بود. چگونه میخواهیم در همچین وضعیتی تغییر ایجاد شود ؟

در چنین وضعی شما به کافه محل نیز پاسخگو میشوید !




 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر